تولستوی در جایی میگوید:«هیچ لذتی در دنیا با لذت کتاب خواندن برابری نمیکند.»
مطالعه کتاب از نظر من تنها چیزی است که یک نویسنده آنلاین نیاز دارد. شاید برخیها فکر کنند نویسندگان آنلاین می توانند بدون مطالعه کتاب و با خواندن چند وب همیشه اطلاعات بالایی داشته باشند؛ اما نویسندگی آنلاین بدون مطالعه کتاب های داستانی و غیر داستانی خوب و مشهور بی معنا است.
شاهین کلانتری در جایی گفته بود:
«خواندن گلستان سعدی برای یک نویسنده از نان شب هم واجب تر است.»
این حرف اهمیت مطالعه کتاب را برای نویسنده های آنلاین را ثابت میکند. شاید لازم باشد فرایند یادگیری ما نویسندگان آنلاین را از طریق مطالعه کتاب های داستانی و غیر داستانی و مشهوری توضیح دهم.
وقتی ما یک کتاب را می خوانیم، گاهی زمانی پیش میآید که حواسمان از کتاب پرت و به چیزهای دیگری فکر می کنیم و اغلب اوقات ما از این طریق ایده هایی را جمع آوری میکنیم. از طرفی وقتی یک داستان را می خوانیم، برعکس فیلم ها که صحنه ها و مکان و زمان همگی مشخص هستند، توی کتاب نویسنده تصویر ندارد. بنابراین مجبور میشود از کلمات استفاده کند و از این طریق دایره واژگانی ماهم بیشتر و بیشتر میشود. زمانی که ما با کلمات بیشتری آشنا میشویم، جملات مان به مرور زمان و طی نوشته های زیادتر بهتر، کامل تر و ساده تر میشوند و این به معنای مقالهای است که از لحاظ نگارشی کاملا درست و جامع نوشته شده است.
پس یکی از اهمیت های مهم مطالعه برای نویسندگان آنلاین این شد که واژه های بیشتری را شناسایی و به مرور زمان متن های نوشته شده روان تر و ساده تر میشوند و همین طور در حال مطالعه ایده هایی هم برای نوشتن کسب می کنیم.
مهارت قصه گویی
وقتی شما کتاب داستانی را می خوانید، مهارت قصه گوییتان بالاتر می رود و می توانید بهتر قصه بگوئید. شاید تنها دلیلی که من وبلاگ می نویسم همین باشد. بگذارید خارج از بحث خاطرهای را برایتان تعریف و پس از آن برایتان این مطلب را توضیح دهم.
من از شش سال پیش کتاب های مشهور و چاپی را میخوانم. به طوری که الان دو قفسه از کتاب های کتابخانه را کامل و جامع خوانده ام و انواع و اقسام رمان ها را از درون تبلت مطالعه کرده ام. اولین کتابی که خوانده ام داستان و راستان است. قصه های کوتاه و جذابی که آن زمان من به شدت دوستشان داشتم. کتاب بعدی جزیره گنج بود. کتابی که برادرم برایم آورد و خواندم. یادم می آید آن زمان از مطالعه کتاب بدم می آمد، برادرم به زور مرا به کتابخانه میبرد، می گفت بنشینم کنارش و در حالی که دارد درس میخواند، من هم کتابی بخوانم. مدتی به زور اصرار های برادرم کتاب میخواندم تا زمانی که دیدم نمیتوانم نخوانم.
هر روز کتاب هایی را میخواندم. دو سال پس از مطالعه کتاب جزیره گنج یادم است برادرم لب تابی خریده بود و برنامه word هم رویش نصب بود. آن زمان از او پرسیدم میشود از word هم برای نوشتن کتاب استفاده کرد و با جواب آریاش حسابی خوشحال شدم. شروع کردم به نوشتن انشایی که این روزها وقتی می خوانمش خنده ام میگیرد. وبلاگی را به کمک برادرانم ساختم و آخرش هم برایم یک فایل پی دی اف از اولین انشایم تهیه کرده و توی وبلاگ گذاشتند.
پس از مدتی شروع به نوشتن داستان های کوتاه دو سه چهار صفحه ای کردم. توی کلاس، وسط درس معلم می نوشتم. توی زنگ های تفریح می نوشتم. توی خانه می نوشتم. آنقدر می نوشتم که آخرش یک دفتر کامل صد برگ را پرکردم. زندگی ام در آن زمان شده بود کتاب خواندن و نوشتن. تولستوی میخواندم، داستان ها اجق وجق می نوشتم. آنقدر که روزی برادرم آمد مدرسه و معلم مدرسه هم گفته بود که اصلا به حرف هایش گوش نمیدهم!
پس از آن آتش خواندن و نوشتن من کمی، فقط کمی خاموش شد. بیشتر به استفاده از تبلتم مشغول شدم. سال بعدش افتضاح تر شد، برادرم رفته بود سربازی و من تنها بودم. جا سیمکارتی تبلت خراب شده بود و یا کتاب میخواندم، یا ریاضی حل میکردم، یا فارسی میخواندم و فعالیت وبلاگ نویسی ام قطع شده بود تا شهریور ماه سال97. یک سال و هشت ماه پیش(تقریبی) من اولین وبلاگ جدی ام را شروع کردم و از آن موقع تا به حال می نویسم و یه بررسی اجمالی از قصه هایی که تعریف کردم تا منظورم رو برسونم و پست های خشکی که بدون قصه گفتم و بازدیدشون فهمیدم وقتی مطلبی رو براش قصه ای می سازی یا خاطره ای تعریف می کنی، سه برابر مطالب دیگرت تقریبا بازدید دار.
با این نتیجه تقریبی میخواهم بخش اول پست اهمیت کتابخوانی را به اتمام برسانم.
انسان بر اساس قصه هایی که می خواند میآموزد. پس وقتی قصهای تعریف می کنید، اثر گذاری پست هایتان بیشتر میشود و کافی است که کتاب خوب بخوانید تا مهارت قصه گویی و داستان گویی تان بالاتر برود.
پایان بخش اول
پ.ن:
مهارت قصه گویی را به شدت در دوره های آموزش تولید محتوا باهاش کار داریم. برای همین هم آموزشها و نکات مربوط به قصه گویی رو می گذارم برای همون دوره ها.